سفارش تبلیغ
صبا ویژن








به یاد او

اگه گریه بزاره مینویسم کدوم لحظه تورو ازمن جداکرد

نگو اصلا نفهمیدی. نگو نه

تو بودی اونکه دستامو رها کرد

خودت گفتی خداحافظ. تموم شد .منو تو سهممون از عشق این بود

خوده تو حرمت عشقو شکستی. بریدی. آخره قصه همین بود

اگه مهلت بدی یادت میارم روزایی رو که بی تو عین شب بود

تموم سهمت از دنیا عزیزم بزار یادت بیارم یک وجب بود

بهت دادم تمومه آسمونو. خودم ماهت شدم آروم بگیری

حالا ستاره ها دورت نشستن. منو ابری گذاشتی داری میری؟

بیا برگرد ازین بن بست بی عشق. بزار این قصه اینجوری نباشه

آخه بذر جدایی رو چرا تو ؟ چرا دستای تو باید بپاشه؟

خداحافظ نوشتن کارمن نیست.آخه خیلی باهات ناگفته دارم

اگه گریه بزاره مینویسم. اگه مهلت بدی یادت میارم

اگه کریه بزاره مینویسم کدوم لحظه تورو ازمن جدا کرد

نگو اصلا نفهمیدی .نگو نه

تو بودی اونکه دستامو رها کرد.....

 ماهی مرده

راحت بخواب ای شهر آن دیوانه مردست

درپیله ابریشمینش پروانه مردست

درتنگ دیگر شوق دریا غوطه ور نیست

آن ماهی بدبخت خوشبختانه مردست

یک عمر زیرپا لگد کردند اورا

 حالا که میگیرند روی شانه مردست..........


نوشته شده در جمعه 92/8/3ساعت 10:56 عصر توسط سمیرا مقدم نظرات ( ) |





Design By : ParsSkin.Com


.