سفارش تبلیغ
صبا ویژن








به یاد او

روزگاری بیدی را شکستند به نامردی تبر به ریشه اش بستند

ولی افسوس همانهایی شکستند که روزی زیر سایه اش می نشستند.

 

یادم نیست...

اسم من چیست؟
 

خدایا چه کنم یادم نیست.

من که همسایه ی نزدیک شقایق بودم.

پا شدم آمدم اینجا چه کنم ؟ یادم نیست.

من چرا از تو بریدم و چرا برگشتم.

و بنا شد که دلم را چه کنم یادم نیست.

 

هم بغض دریا....

برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !

برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !

تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …

برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !

 

غصه.....

بـزرگ که میشــــوی ؛

غصـه هایت زودتـر از خـودت قـد می کشــند ، درد هـایت نــیز !

 غــافل از آنکه لبخــندهـایت را ،

در آلبــوم کـودکــی ات جــا گــذاشتــی...

 


نوشته شده در چهارشنبه 92/2/25ساعت 11:23 عصر توسط سمیرا مقدم نظرات ( ) |





Design By : ParsSkin.Com


.