سفارش تبلیغ
صبا ویژن








به یاد او

کنار برکه دریا یادمان رفت...


نوشتن با الفبا یادمان رفت...


و باران با ترانه باز بارید...


ولی گیلان زیبا یادمان رفت...


معلم آمد و ما پیش پایش...


دگر برپا و برجا یادمان رفت...


به قدری حرمت بابا شکستیم...


که مشق آب بابا یادمان رفت...


به ما تکلیف نوروزی ندادند...


که طعم سیب حالا یادمان رفت...


پس از طوفان به ساحل چون رسیدیم...


به سرعت ناخدارا یادمان رفت...


قطار و ریل و پطروس،سد و انگشت...


چه شد ما ریزعلی ها یادمان رفت...


میان جمع ما یک مرد کم بود...


ولی تقسیم و منها یادمان رفت...


همیشه منتظر بودیم اما...


نگفتیم آنقَدر تایادمان رفت...


سر صف ها دعای عهد خواندیم


ولی صاحب زمان را یادمان رفت....


شکستیم عهد و پیمان با دل خویش....


چه شد تصمیم کبری یادمان رفت...


نوشته شده در پنج شنبه 93/3/8ساعت 11:34 عصر توسط سمیرا مقدم نظرات ( ) |





Design By : ParsSkin.Com


.